یادی از اوانس اوهانیانس هنرمند ارمنی فقید مشهدی | رؤیاپرداز پرده نقره‌ای

  • کد خبر: ۳۸۱۷۴۰
  • ۰۶ دی ۱۴۰۴ - ۱۲:۲۳
یادی از اوانس اوهانیانس هنرمند ارمنی فقید مشهدی | رؤیاپرداز پرده نقره‌ای
هم زمان با زادروز اوانس اوهانیانس و فرارسیدن ایام کریسمس یادی کرده‌ایم از این هنرمند ارمنی فقید مشهدی، که نخستین کارگردان سینمای ایران بود​.

مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ زمستان اوایل دهه ۱۳۱۰ است و در سینما مایاک تهران، «اوانس اوهانیانس» مرد ارمنی و ایرانی با کت تیره و سبیل مرتب، پشت دوربین ایستاده و دارد آخرین راش‌های فیلمی را می‌بیند که قرار است نامش را در تاریخ سینمای ایران ماندگار کند، «آبی و رابی» نخستین فیلم بلند داستانی سینمای ایران است.

روی پرده دو پیکر نامتعارف مدام ظاهر می‌شوند، یکی لاغر و دراز، دیگری کوتاه و چاق. «آبی» و «رابی» در اصل دو هنرجوی جوان مدرسه بازیگری اوهانیانس‌اند، محمد ضرابی و غلام علی سهرابی. اوهانیانس با بازی با سه چهار حرف آخر اسمشان، از «ضرابی» و «سهرابی» این دو شخصیت را ساخته است، نام‌هایی که به اندازه خود فیلم، فانتزی و بازیگوش‌اند. فیلم صامت است، صدایی از پرده نمی‌آید، اما در سالن، خنده تماشاگران جای دیالوگ‌ها را پر می‌کند. در یکی از اپیزودها، آبی لیوان لیوان آب می‌خورد و رابی است که شکمش باد می‌کند. 

در سکانسی دیگر، یکی زیر غلتک جاده صاف کن له می‌شود و روی پرده به صفحه‌ای تخت تبدیل می‌شود، دیگری با پتک روی سرش می‌کوبد و آن بدن له شده ناگهان کوتاه و پهن می‌شود. این جنس شوخی بدنی و اغراق شده، مستقیم از کمدی دوگانه‌های دانمارکی «پت و پاتاشون» آمده است، همان فیلم‌هایی که اوهانیانس در روسیه و قفقاز دیده و حالا دارد نسخه ایرانی از آن‌ها می‌سازد. 

شاگردانش علاوه بر بازیگری، ژیمناستیک، بوکس، عکاسی و تکنیک‌های بازی جلوی دوربین را هم یاد می‌گیرند. آن‌ها طرح‌های داستانی شان را می‌آورند و اوهانیانس از دل آن‌ها فصل‌های مختلف «آبی و رابی» را کنار هم می‌چیند. در سالن مایاک، اولین اکران خصوصی برای روزنامه نگار‌ها و مقامات دولتی برگزار می‌شود و همه چیز خوب پیش می‌رود.

او پیش از ساخت فیلم، شرکت «پرس فیلم» را تأسیس می‌کند، تا آبی و رابی، فقط یک تجربه شخصی نباشد، بلکه شروع یک صنعت در دل ایران باشد. نسخه یگانه فیلم دو سال بعد در آتش سوزی سینما مایاک می‌سوزد و از «آبی و رابی» جز چند عکس و روایت، چیزی باقی نمی‌ماند.

 

از مشهد تا دهلی

متولد مشهد است. شهری که در نوجوانی پای دستگاه نمایش آن می‌نشیند و حلقه فیلم را در نخستین سالن سینمای شهر می‌چرخاند و برای تماشاگران مشهدی، تصاویر لرزان و تازه وارد سینما را روی پرده می‌اندازد. اصالتش به قفقاز و روستای «توغ» برمی گردد. فرزند خانواده‌ای ارمنی است که در جوانی، به مدرسه سینمایی مسکو می‌رود. وقتی به ایران بازمی گردد، مدتی در مشهد است و بعد در ۱۳۰۸ همراه دختر خردسالش «زیما» راهی تهران می‌شود.

در مدرسه پلیس استخدام می‌شود و هم زمان، با دقت جامعه تازه اش را نگاه می‌کند، روحانیونی که به سینما بدبین‌اند، روشن فکرانی که شیفته اروپا هستند، جوانانی که دنبال شغل اداری‌اند و کسانی که هنوز اعتماد ندارند سرمایه شان را در چیزی به نام «سینما» خرج کنند. او آموزش را در «مدرسه آرتیستی سینما» و در یکی از سالن‌های لاله زار شروع می‌کند و بیش از سیصدنفر برای حضور در مدرسه اش نام نویسی می‌کنند. 

بعد از موفقیت نسبی آبی و رابی، به دنبال آشتی سنت و سینما می‌رود. «حاجی آقا آکتور سینما» را می‌سازد، روایتی از یک مرد بازاری مذهبی که با سینما دشمنی می‌کند و در نهایت، وقتی خودش را روی پرده می‌بیند و مردم برایش کف می‌زنند، نرم می‌شود و اجازه می‌دهد دختر و دامادش بازیگر شوند.

مرگ مبهم و میراث روشن

در سال‌های جنگ جهانی دوم، در کلکته و بمبئی بود. سپس به ایران بازگشت. نام «رضا مژده» را برای خودش انتخاب کرد و می‌خواست گذشته را پشت سر بگذارد. از سینما فاصله گرفت و در تهران مطبی برای درمان طاسی، با آنچه از طب سنتی هند آموخته بود راه اندازی کرد. در میانه دهه ۱۳۳۰، پروژه فیلمی به نام «سوار سفید» را آغاز کرد، اما از آنجا که سرمایه‌ای جذب نشد و فیلم نامه آن قدر‌ها محکم نبود، پروژه ناتمام ماند.

در همین سال ها، در مصاحبه‌ها از اختراع «هواپیمای ایرانی»، «اتوبوس پرنده» و «بشقاب پرنده»‌هایی حرف زد که قرار بود با سرعت بالا مسافر جابه جا کنند، ادعا‌هایی که برای برخی جذاب و برای بسیاری سوژه طنز بود. سرانجام در تیر۱۳۴۰ ماجرا به شکلی کاملا زمینی تمام شد. اداره دارایی تهران متوجه شد او بابت اختراعات و فعالیت‌های پزشکی مالیاتی نداده و برگه بدهی سنگینی، حدود ۶۰ هزار تومان برایش فرستاد. 

طبق یک روایت، او پس از دیدن این برگه دچار سکته مغزی شد و در بیمارستان درگذشت، در روایت دیگری، پسرش مدعی بود او را مسموم کرده‌اند و همسر دومش هم بعد‌ها گفت که او پس از درگیری با شریک مطبش دچار سکته شد و مرگ او برای همیشه مبهم باقی ماند، اما میراثی که برای سینمای ایران باقی گذاشت، روشن است.

تنها فیلم بازمانده سینمای صامت ایران

«حاجی آقا آکتور سینما» دومین فیلم بلند ایرانی و دومین فیلم سینمایی به کارگردانی آوانس اوهانیانس است که به مدت چهار روز از چهارشنبه ۱۱بهمن تا شنبه ۱۴بهمن ۱۳۱۲ در تهران اکران شد.

این فیلم سیاه و سفید و صامت تنها فیلم صامت و نخستین فیلم بازمانده از سینمای ایران محسوب می‌شود. حبیب ا... خان مراد و آسیا قسطانیان بازیگران اصلی «حاجی آقا آکتور سینما» هستند.

یادی از اوانس اوهانیانس هنرمند ارمنی فقید مشهدی | رؤیاپرداز پرده نقره‌ای

یادی از اوانس اوهانیانس هنرمند ارمنی فقید مشهدی | رؤیاپرداز پرده نقره‌ای

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.